مطالب این بخش جمع آوری شده از مراکز و مؤسسات مختلف پاسخگویی می باشد و بعضا ممکن است با دیدگاه و نظرات این مؤسسه (تحقیقاتی حضرت ولی عصر (عج)) یکسان نباشد.
و طبیعتا مسئولیت پاسخ هایی ارائه شده با مراکز پاسخ دهنده می باشد.

  کد مطلب:19119 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:6

نسبت نفس انسان به احكام الهي و معارف ديني چگونه است؟
در تبيين نسبت نفس انسان به احكام الهي و معارف ديني، احتمالات چندي است كه با بررسي دقيق، بطلان بعضي از آن و صحت برخي ديگر روشن ميشود.

1 ـ احكام الهي تحميلي بر انسان است و هرگز با روح آدمي سازگار نبوده و موافق با تكامل او نيست، قهراً برنامههاي ديني فقط تكليف محض خواهد بود.

2 ـ نسبت روح انساني به احكام دين و احكام ضد دين، يكسان است، يعني توحيد و شرك هيچكدام مقتضاي ذات روح آدمي نيست تا يكي تشريف و ديگري تكليف باشد، بلكه هر كدام را به او عرضه كنند، و به هر سمت او را هدايت كنند، و هر كدام از آن را انتخاب كند يكسان است.

3 ـ جان آدمي فطرتاً حقبين و حقطلب است. و تعليم معارف الهي به انسان، دادن مطلوب انسان به اوست. وقتي انسان، به ايمان به حقايق الهي دعوت ميشود در واقع، مطلوب فطري او را فرا راهش نصب مينمايند و طالب را به مطلوب ذاتي او هدايت ميكنند.

حق، احتمال سوم است. اين كه گفته ميشود: دين الهي فطري انسان است. يعني انسان فطرتاً حق، جميل و عدل را ميجويد، نه اين كه نسبتش به حق و باطل، زشت و زيبا، عدل و ظلم يكسان باشد. پس معارف حقه و قوانين عدل را به انسان آموختن، به معناي شكوفا كردن فطرت انسان، و راهنمايي كردن او به مقصود است.

اگر كسي در انجام كار پسنديده و خير يك قدم بردارد، ده قدم پيش رفته و صعود ميكند. از ا ين رو گفتهاند: جزاي كار خير، ده برابر يا بيش از ده برابر آن است اما اگر در كار ناپسندي يك قدم برداشت، به اندازه همان يك قدم سقوط ميكند نه بيش از آن، به اين دليل است كه خير مطلوب، بالاصاله و فطري انسان است، لذا حركت در آن مسير با سرعت انجام ميگيرد؛ اما شر و معصيت و گناه، چون مطلوب جان آدمي نيست، حركت در آن مسير براي روح الهي انسان به كندي صورت ميپذيرد، جز آن كه در آن مسير ناخواسته آن قدر حركت كند كه براي او عادت شود.

به هر حال، گناه و ارتكاب كار ناپسند همچون سم است كه فطرت آدمي آن را نميپذيرد. يعني همانطور كه مزاج انسان در ابتداي كار سم را نميپذيرد ولي بعد از اعتياد ممكن است از آن لذت كاذب ببرد، گناه هم براي مزاج فطرت توحيدي همانند سم، تحميلي است، مگر بعد از اعتياد به آن كه در اين صورت تحميل بر او نخواهد بود.

همانطور كه اعتياد به مواد سمي، سرانجام معتادان را به هلاكت ميرساند، اعتياد به گناه نيز روح انساني را به هلاكت دايمي و قطعي ميكشاند. خداي سبحان ميفرمايد: «ليهُلك منْ هلك عن بينهٍ و يحيي من حيً عنْ بينهٍ» انفال/42

نتيجه هر حركت به طور قطع مشخص است؛ معارف و حقايق الهي و انجام دستورهاي سودمند ديني، انسان را زنده ميكند، چنان كه عقايد باطل و اخلاق زشت و اعمال حرام، انسان را ميميراند. به همين دليل نسبت نفس و روح انساني به گناه و ثواب و ايمان و كفر يكسان نخواهد بود؛ زيرا هدف اصلي نفس انساني، اطاعت از خدا و در نتيجه زنده ماندن و زندهتر شدن است و با كفر و گناه كه مايه مرگ دايمي روح است، گرايش فطري مستور و بياثر خواهد بود.

پس نسبت نفس آدمي به خير و شر و زيبا و زشت نه تنها يكسان نيست، بلكه گناه همواره براي روح تحميلي است كه از طرف بدن طبيعي و مرتبه حسي بر وي روا داشته ميشود، و گرنه روح آدمي با حيات جاودانه رابطة مستقيم داشته و به طرف آن حركت ميكند و اين رابطة هم رابطهاي وجودي و حقيقي است نه اعتباري و جان آدمي هم موجودي آگاه است و اين رابطه وجودي نيز در خود مربوط مرتكز است. پس جان آدمي بر مبناي بينش شهودي خود حيات ابدي را ميبيند و همان مشهود را ميطلبد. اين شهود مصون از اشتباه و اين گرايش منزه از قسر و تحميل است و فطري بودن دين چيزي غير از اين نيست. و لذا در روايات آمده است: خداي سبحان انسان را بر فطرت توحيدي آفريده است. (كافي 2/12)

: آية الله جوادي آملي
تفسير موضوعي قرآن ج 12 (فطرت در قرآن)

مطالب این بخش جمع آوری شده از مراکز و مؤسسات مختلف پاسخگویی می باشد و بعضا ممکن است با دیدگاه و نظرات این مؤسسه (تحقیقاتی حضرت ولی عصر (عج)) یکسان نباشد.
و طبیعتا مسئولیت پاسخ هایی ارائه شده با مراکز پاسخ دهنده می باشد.